حیات هفتمین تالاب جهان نیازمند همت ملی/ خانهنشینی ۱۵ هزار صیاد و کوچ مردم محلی دستاورد بدعهدی افغانستان
تاریخ انتشار: ۵ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۴۸۰۱۰۴
تالاب بینالمللی هامون که روزگاری رونق آبادانی داشت امروز به بیابانی از خاک تبدیل شده است و مجامع بین المللی محیط زیست نیز در سکوت نظارهگر جانسپردن هفتمین تالاب بین المللی هستند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از عصرهامون، با خشک شدن بستر وسیع تالاب هامون و نیزارهای انبوه آن، صید و صیادی نیز در منطقه از رونق افتاد و تالاب که روزی منبع درآمد ۱۵ هزار صیاد با ۱۲ هزار تن صید ماهی در سال بود، به زمینی خشک و ترک خورده تبدیل شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نیزارهایی که منبع تغذیه ۱۲۰ هزار راس دام سیستان بود از بین رفت وعشایر حاشیه تالاب نیز برای تامین علوفه دامی خود به بستر تالاب آمده و باقطع گونههای گیاهی مقاوم به خشکی سبب ضعیف شدن این گونهها شدند، با تردد دامها و لگدکوبی شدید سطح تالاب فرسایش سطح تالاب افزایش پیدا کرد.
خشکسالی، زیستگاه حیات وحش ساکن در تالاب را نیز از میان برد و باعث کاهش شدید جمعیت گونههای مختلف حیات وحش و از بین رفتن پناهگاه صدها هزار قطعه پرنده مهاجر و آبزی شد.
علاوه بر دامداری، یکی از اصلیترین صنایع دستی مردم یعنی حصیربافی نیز تقریبا از میان رفت.
خشکسالی سبب افزایش مساحت کانونهای بحرانی تولید ریزگرد در تالاب شد و تعداد روزهای توفانی با گرد و خاک بهشدت افزایش یافت.
شاید یکی از ویرانکنندهترین اثرات خشکسالی، توفانهای گرد و غبار است که اثرات ناخوشایند بسیار بر منطقه داشته است، مهمترین آنها مدفون شدن روستاها (بیش از ۲۰۸ روستا) در زیر تودههای ماسه و کوچ اهالی به شهرها و حومه آن است که این خود سبب بروز معضلات اجتماعی و اقتصادی ناشی از افزایش تراکم جمعیت شهرها شده است.
با از بین رفتن فرصتهای شغلی و فقر ترددهای غیرمجاز از بستر تالاب برای قاچاق سوخت و نیز برداشت غیرقانونی ماسه از بستر تالاب سبب تخریب و فرسایش بیشتر تالاب شده است. وارد آمدن خسارت به تاسیسات کشاورزی، مسدود شدن جادهها و افزایش تصادفات رانندگی به دلیل کاهش دید از دیگر اثرات توفانهای ریز گرد در سیستان بوده است.
کارشناسان حوزه بهداشت و درمان می گویند سلامت مردم سیستان نیز در وقوع توفانها به خطر افتاد و افزایش آلودگی هوا تبدیل به تهدیدی بزرگ برای سلامت جسمی افراد شد و بروز بیماریهای تنفسی و ریوی و افزایش نابینایی به دلیل بریدگی ناشی از برخورد ذرات شن به قرنیه، از پررنگترین عوارض ناشی از ریزگردها بر سلامت مردم بود.
نعمتی که معضل شد
نیمی از مردم منطقه سیستان به دلیل خشکسالی از این منطقه مهاجرت کرده اند و خانواده های باقی مانده نیز در صدد رفتن از مرز هستند، کارشناسان پیش بینی کرده اند در سال های آینده مرز سیستان به طور کل خالی از سکنه خواهد شد.
بادهای موسمی ۱۲۰ روزه که روزگاری نعمتی برای مردم منطقه سیستان بود با خشک شدن بستر تالاب هامون و رودخانه هیرمند تبدیل به یک معضل جدی شد.
دریافت حقآبه هیرمند از افغانستان را در اولویت قرار دهید
علیرضا قاسمی، مدیرعامل شرکت آب وفاضلاب سیستان و بلوچستان، چندی پیش در بازدید از چاهنیمههای منطقه سیستان در خصوص وضعیت آب سیستان و بلوچستان بیان کرده بود: طبق توافق انجام شده بین ایران و افغانستان به دلیل احداث سازههای جدید روی رودخانه هیرمند و سرشاخههای اصلی آن در افغانستان، این کشور موظف شده سالانه ۸۲۰ میلیون مترمکعب آب در محل ورودی خاک ایران تحویل دهد که متأسفانه این موضوع بیش از سه دهه است توسط کشور دوست و همسایه محقق نمیشود.
وی نتیجه این بدعهدی را تشدید بحران جدی خشکسالی و تغییر اقلیم دانست و افزود: امروز دریاچه هامون که به عنوان یک تالاب بینالمللی و یکی از دریاچههای بزرگ آب شیرین در دنیا شناخته شده، به بیابان و کانون تولید ریزگردها تبدیل شده است.
مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب استان با تأکید بر اینکه دریاچه هامون به فراموشی سپرده شده و این تالاب به صحرا تبدیل شده، افزود: مردم سیستان از برکات هامون بیبهره شدند و اکثر آنهایی که کنار تالاب مشغول امرار معاش بودند، یا تغییر شغل دادهاند و یا از منطقه کوچ کردهاند.
قاسمی با بیان اینکه طی این چند سال که هیچآوردی از افغانستان نداشتیم، چاهنیمهها تنها منبع تأمین آب آشامیدنی تمام ساکنان دشت سیستان و مردم زاهدان بوده، افزود: با توجه به تبخیر سالانه و عدم آورد رودخانه هیرمند این سدهای طبیعی دیگر به اندازه کافی آب ندارند و وضعیت آب موجود بسیار نگرانکننده است.
مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب استان ادامه داد: از ابتدای دهه ۷۰ کلانشهر زاهدان با تکمیل خطوط انتقال، تصفیهخانه و ایستگاههای پمپاژ به چاهنیمهها متصل شد و زاهدان در موقعیتی قرار دارد که در محدوده خود شهر و اطراف آن هیچگونه منابع تامین آب آشامیدنی پایدار وجود ندارد و بیش از ۶۰ درصد نیاز آبی ساکنین شهر زاهدان از چاهنیمهها تأمین میشود.
وی ادامه داد: سیستان که مشتمل بر پنج شهرستان و بیشاز ۹۴۰ روستا و آبادی است، هیچ منبع آبی به غیر از چاهنیمهها ندارد، برای تمام شهرها و روستاهای سیستان خطوط انتقال و شبکه توزیع و تصفیهخانه در دهه ۷۰ اجرا شده و شرکت هماینک به منظور رفع مسائل فنی در تأسیسات موجود بازنگری طرح را در حال اجرا دارد.
قاسمی وضعیت آبی منطقه را بحرانی اعلام کرد و گفت: در شرایط کنونی ۱.۵ میلیون نفر از جمعیت شمال و مرکز استان (شهر زاهدان) دچار تنش آبی شدند و این در حالیست که هیچ منبع آب پایداری برای تأمین آب آشامیدنی این جمعیت وجود ندارد.
وی تأمین حقآبه از کشور افغانستان را حیاتی دانست و گفت: چنانچه این ضرورت اتفاق نیفتد در آینده نزدیک بحرانی جدی در تأمین آب آشامیدنی در استان به وجود خواهد آمد که تبعات سنگینی نیز به همراه دارد.
مدیرعامل آبفا استان گفت: طی این مدت طرحهای کوتاهمدت و اضطراری برای اجرا برنامهریزی شده که با توجه به محاسبات انجام شده در میزان آب موجود چاهنیمهها به هیچ وجه جوابگوی نیاز آب آشامیدنی مردم نیست و لازم است در سطح ملی اولویت اول برای تأمین آب آشامیدنی منطقه، گرفتن حقآبه هیرمند از کشور افغانستان به نتیجه برسد.
داود میرشکار مدیرکل حفاظت محیط زیست سیستان و بلوچستان چندی پیش در حاشیه بازدید از بیستمین نمایشگاه بینالمللی محیط زیست با اشاره به چالشهای محیط زیستی موجود در این استان گفته بود: مدیریت نامناسب آب در کشور همسایه منجر به مدیریت ضعیف آب در رودخانه هیرمند و تالاب هامون شده است.
وی بیان کرده بود: معیشت ساحلنشینان و جوامع محلی اطراف تالاب و دریاچه هامون در گذشته در زمینههای گردشگری، صیادی، دامداری و ... وابسته به حوزه تالاب هامون بوده و اشتغال زیادی را به همراه داشته که با خشک شدن تالاب کلیه مشاغل وابسته نیز تحت تأثیر قرار گرفته است.
میرشکار گفته بود: به دلیل مشکلات موجود در استان شاهد سیل خروج محلیها از سیستان هستیم اما امیدواریم با فعالیتهایی که در حوزه پروژه سیستان انجام میشود و اقدام سایر دستگاهها بتوانیم معیشت جایگزین را به مردم بازگرداندیم.
تا پایان مرداد ماه دستگاه های سنجش آب در افغانستان نصب می شود
محمد سرگزی نماینده مردم سیستان در مرداد ماه گذشته در گفت و گو با عصرهامون در خصوص سفری که جهت پیگیری حقابه سیستان به افغانستان همراه وزیر نیرو در مرداد ماه داشت گفته بود: فغانستان تا پایان مرداد ماه سه نقطه محل تحویل آب را جهت نصب ایستگاه های سنجش آب مشخص که یکی محل قطع رودخانه سیستان با مرز و دو نقطه بین میل ۵۱ و ۵۲ است تا میزان آبی که به ایران تحویل می شود مورد سنجش قرار گیرد.
سرگزی عدم انحراف آب به سمت گود زره، اصلاح بند کمال خان، تعیین نقاط تحویل آب به ایران ضمن ایجاد ایستگاههای سنجش اب و همچنین اصلاح و تعمیر و بازسازی ایستگاه سنجش آب دهراوود از مهم ترین مباحث مطرح شده در مذاکرات با طرف افغان عنوان کرده بود.
رایزنی ها و تلاش های مسئولان راه به جایی نبرد
به گفته کارشناسان محیط زیست تنها راه نجات تالاب بین المللی هامون رها سازی آب رودخانه هیرمند از سد کجکی و بند کمال خان در افغانستان است که متاسفانه جریان آب این رودخانه از چندین سال پیش بسته شده و حق آبه ایران از هیرمند که براساس معاهده سال ۱۳۵۱ سالانه ۸۲۰ میلیون مترمکعب است رها سازی نشده و علیرغم نشست های متعدد و تلاش بی وقفه سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت نیرو متاسفانه همچنان راه بر انتقال آب به هامون از سوی کشور همسایه بسته است.
گفته می شود حاکمان کشور افغانستان آب مازاد بندکمال خان در ولایت نیمروز را نه تنها به سمت ایران رها سازی نکردند بلکه به نمک زاری به نام گودزره هدایت کرده و آب را هدر داده اند و حتی راضی به هدایت آب به تالاب هامون که هموطنانشان از آن بهره می برند نشده اند و مردم این ولایت نیز با خشکسالی روبرو هستند.
رایزنی ها و تلاش های مسوولان نیز راه به جایی نبرده و حاکمان کشور همسایه مدعی اند که آورد رودخانه کاهش یافته در حالیکه سیل اخیر باعث جاری شدن مقادیر بسیار زیادی آب از این رودخانه به سد کجکی در ولایت هلمند و بند کمال خان شده است.
انتهای پیام/
منبع: دانا
کلیدواژه: تأمین آب آشامیدنی تالاب بین المللی رودخانه هیرمند تالاب هامون چاه نیمه ها بستر تالاب مرداد ماه محیط زیست تبدیل شد حق آبه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۴۸۰۱۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سیارهای به نام کافه
به عقل ناقصت سزار سفارش میدهی که یک مشت کاهو با چند تکه مرغ بخوری که یک وقت چیزی نخوری که اضافه وزن پیدا کنی و به قول یکی از اینفلوئنسرهای ایرانی در عین ناباوری محتویات سالاد را توی بیل برایت میآورند. مطلب این شماره درباره کافههاست. جایی دور و در عین حال نزدیک به جامعه واقعی. روزی روزگاری کافه
کسی نمیداند این یکجانشینی با هدف حرافی درباره شیر مرغ و جان آدمیزاد از کجا شکل گرفته بود اما با یک جستوجو درباره تاریخچه این مسأله به چند گذار تاریخی میرسیم. از دهه ۱۹۶۰ به بعد، جنبش کافهنشینی همراه با مفهوم روشنفکری و دیگر شیوهها به کشورهای جهان سرایت کرد. کافهها مکانهایی برای معاشرت، مطالعه و تبادل نظر درباره موضوعات روز بودند. این جنبش یک پدیده اجتماعی جالب است که در قرن بیستم تا دهه ۱۹۸۰ به شدت رشد کرد و به معنایی فراتر از رفتن به کافه، قهوهخانه، چایخانه یا کافیشاپ است. اصطلاحا به یک کنش اجتماعی اشاره دارد که ریشههای آن به سدههای هجدهم و نوزدهم اروپا، بهخصوص دوران انقلاب فرانسه و انقلابهای سیاسی بازمیگردد. در ابتدا، کافهنشینی عمدتا در اقامتگاههای افراد نیکوکار و فرهنگی برگزار میشد. این مکانها معمولا توسط هنرمندان، نویسندگان، روشنفکران و افراد مشهور پشتیبانی میشدند. در انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه هم، کلوبهای انقلابی را میتوان نوعی آغاز کافهنشینی احتمالا سیاسی دانست. در این کنش، مردم در یک محیط بیرونی گرد هم میآمدند تا همزمان سرگرمی داشته باشند و بحث و گفتوگو کنند.فرهنگ کافه نشینی در ایران و سایر مناطق جهان، یک موضوع جالب و پر اهمیت است. این فرهنگ از قهوهخانههای پرجنبوجوش استانبول در قرن هفدهم نشأت میگیرد که محل تجمع روشنفکران، شاعران و تجار بودند.
در ایران نیز فرهنگ کافهنشینی در دورههای مختلف تاریخی تجربه شده است:
۱. دوره صفوی: در دوره حکومت صفوی، قهوهخانهها به مکانهایی برای تبادل نظرات اجتماعی و بحثهای فکری تبدیل شدند. شاعران، صاحبنظران، نویسندگان و افراد روشنفکر در قهوهخانهها جمع میشدند.
۲. دوره قاجار: دراین دوره،قهوهخانهها همچنان به عنوان مکانهایی برای بحثهای اجتماعیوفرهنگیمورداستفاده قرار میگرفتند.
۳. دوره پهلوی: در دوره پهلوی،قهوهخانهها به شکلهای مختلفی تغییر کردند.هنوز هم بقایای این نوع قهوهخانهها در گوشه وکنار کشور، به خصوص در تهران مشاهده میشود.
۴. دوره امروزی: امروزه کافهنشینی به معنایی فراتر از رفتن به کافه، چایخانه یا کافیشاپ دارد. این فرهنگ به یک کنش اجتماعی اشاره میکند که ریشهاش به قرون هجدهم و نوزدهم اروپا، بهخصوص انقلاب فرانسه بازمیگردد.
به طور کلی، کافهها برای قرنها محل تجمع مردم بوده و در تسهیل تعاملات اجتماعی، بحثهای فکری و جنبشهای سیاسی نقش مؤثری داشتهاند.
شغل شما چیه؟
احتمالا در چند سال آینده نسبت به سالهای گذشته بیشتر آقا دامادهایی را میبینیم که باریستا هستند. باریستا به زبان ایتالیایی یعنی قهوهچی و حالا چند سالی است خصوصا در بین نوجوانها شغلی محبوب محسوب میشود. اینجا چند دلیل برای محبوبیت باریستا شدن در ایران را بررسی میکنیم:
۱-رشد فرهنگ قهوهخوری: در سالهای اخیر، فرهنگ قهوهخوری در ایران به شدت رشد کرده است. مردم بیشتر به مصرف قهوه علاقه دارند و به دنبال تجربههای متنوع در مورد نوشیدنیهای قهوهای هستند.
۲-تنوع نوشیدنیها: باریستاها نه تنها قهوههای سنتی مانند اسپرسو و کاپوچینو را تهیه میکنند، بلکه نوشیدنیهای متنوع دیگری نیز مثل لاته، موکا و آمریکانو را در اختیار مشتریان قرار میدهند.
۳-مهارتهای آموزشدیده: باریستاها معمولا دورههای آموزشی در زمینه قهوهسازی و تهیه نوشیدنیهای قهوهای را گذراندهاند. این مهارتها به آنها امکان میدهد نوشیدنیهای با کیفیت و مطابق با استانداردهای جهانی تهیه کنند.
۴-محبوبیت کافیشاپها: کافیشاپها به عنوان مکانهایی برای دیدار با دوستان، کار با لپتاپ و تفریح محبوبیت دارند. باریستاها در این مکانها نقش مهمی در ایجاد تجربه خوب برای مشتریان دارند.
به طور کلی، محبوبیت باریستا شدن در ایران به دلیل رشد فرهنگ قهوهخوری، تنوع نوشیدنیها، مهارتهای آموزش دیده و محبوبیت کافیشاپهاست. این شغل برای علاقهمندان به قهوه و تجربه کار با نوشیدنیهای متنوع، جذابیت دارد.
بازی دستهجمعی
از یک جایی بشر فهمید حوصلهاش سر میرود اگر بنشیند یکجا و فقط حرف بزند و نظر بدهد؛ بنابراین کافهها از یک مقطعی به بعد پاتوق بازیهای رومیزی هم بودند. یکی از علتهای مهم بازی در کافهها جدای از کیف دستهجمعی بودنش گرانی بازیها خصوصا از نوع خارجی و تنوع بازیهای داخل کافه است که آدم را وسوسه میکند از هرکدام یک دست بازی کند. بماند که در برهههایی هم بویش در میآمد که کافههایی لیگ مافیا دارند یا پوکر بازی میکنند و قمار میکنند اما این اتفاقات عموما نمیافتد. بعدها در کشور ما کافه بازی هم راه افتاد که اساسا به این نیت میروی که بازی کنی و کنارش یک چیزی هم به بدن بزنی.
قرار مهم دارم
نمیدانم بگویم کلاس دارد یا فشار اقتصادی بعضیها را وادار میکند به اینکه یک لپتاپ آخرین مدل بردارند بروند بنشینند گوشه کافه و همان جا کارهایشان را انجام بدهند، به جای اینکه بتوانند یک دفتر ۳ در ۴ اجاره کنند ولی مصرف بعضیها دقیقا همین است. کمکم کافهها و فضاهای کار اشتراکی با هم قاطی شدند یعنی از صبح تا شب میتوانی بنشینی کار کنی، قرارکاری بگذاری و کسی هم نگوید زمان استفاده شما از میز تمام شده است. البته این اتفاق مزایا و معایبی هم دارد. صرفهجویی در هزینه مثل آب و برق، احساس تعلق به جامعه و در اجتماع کار کردن از مزایا و عدم تطابق با کار چارچوبمند در جای مشخص و البته طاقتفرسا بودن دفترها و پشت میزنشینی جزو معایب کار در کافههاست.
کافه با اشک و لبخند
کافهها خیلی وقت است که پایشان به هنر هم باز شده است. جدای از اینکه برخی کافه ها جایی برای حضور هنرمندان شده است، می شود رد پای جدی آن را در هنرهای مختلف بهویژه شعر و داستان و سینما دید. مثلا در سینمای ایران فیلم های زیادی هستند که محوریتشان کافه بوده است مثل «کافه ترانزیت». اما در تعداد بیشتری از فیلم ها هم یک کافه به طور جدی در پیشبرد داستان نقش داشته است. جالب اینکه لوکیشن خیلی از این کافه ها قبل یا بعد از آن دقیقا شبیه به همان چیز ی بوده که در فیلم ارائه شده. مثلا در فیلم «پل چوبی»، کافه ای وجود دارد که صاحب آن فردی است معروف به دایی ناصر که اتفاقا امین بچه های محل است. کافه ای که کتلت هایش معروف است و حتی شعارش هم به نوعی در فیلم ذکر می شود:«عشق یعنی حالت خوب باشه!». در فیلمهای دیگری مثل «صورتی»، «بیست»، «سن پطرزبورگ» و «اعتراض» هم از این دست کافه ها می بینیم.در شعر ما نیز کافه از زمان پیدایش جایگاه خاصی داشته است. و کافی است خودتان یک جستجوی ساده کنید تا به انبوهی از آنها برسید ولی اینجا برایتان یک دوبیتی از شاعر جوان کشورمان آرمین طاهری میآورم که میگوید:«چای گیجی وسط کافه دنیا بودم/ قند لبخند تو پیش همه محبوبم کرد/ دور کردند تو را تا که مرا سرد کنند/ تلخی بیکسیام قهوه مرغوبم کرد».اما جدیدترین هنری که زلفش با کافه ها گره خورده است استنداپ کمدی است. قبل از اینکه ذهنتان برود سمت تلاش های جوکر برای خنداندن مخاطبینش در آن کافه ترسناک؛ توضیح بدهم که خیلی از جوان های طناز کشورمان هم این روزها در کافه های مختلف هنرشان را ارائه میدهند.
بافرهنگ باشیم
مادرگرامی همیشه می گوید هر چیزی شورش که دربیاید دیگر خوبیهایش هم دیده نمیشود. کافهنشینی هم با اینکه یک اجتماع محسوب میشود معایبی دارد:
۱.وقت تلف کردن توی کافهها و مخدر بودن این دورهمیها در درازمدت باعث میشود چشم باز کنید و ببینید وقت گذشته و عمرتان در کافهها به باد رفته است.
۲. وقت از یک طرف و از طرف دیگر جیب بیچاره پدر که پای خورد و خوراک گران کافهها به باد میرود.
حالا اگر قرار است در این مکان عمومی آدم مبادی آدابی باشیم لازم است برخی نکات را دقت کنیم. مثلا بعضی نکتهها اگرچه کوچک به نظر میرسند اما نباید آنها را در هر محیطی به ویژه کافی شاپ انجام دهید.
۱. هیچ وقت با صدای بلند خدمه کافه را صدا نزنید.
۲. اگر نوشیدنیتان تمام شده به مدت طولانی آن را مقابلتان نگذارید. از گارسن بخواهید فنجان یا لیوان را برداشته و در صورت تمایل نوشیدنی جدیدی برایتان بیاورد. اشغال کردن فنجانها یا ظرفها رفتار درستی نیست.
۳. از هدفون برای هر نوع شنیدن یا انتقال صدا در فضای کافی شاپ کمک بگیرید.
۴. اگر امکان استفاده از دو پریز برق را داشتید، فقط از یکی از آنها برای وسیلهای که ضرورتی برای استفاده از آن دارید استفاده کنید و پریز دیگر را حتما آزاد بگذارید.
۵. مثل هر مکان عمومی دیگری با صدای بلند صحبت نکنیم. چه با دوستانمان چه با تلفن همراه.
کافه آری یا نه!
اساسا یاد گرفتهایم هر پدیدهای را به آموختههای دینیمان عرضه کنیم و یک جتبه مراعاتهایمان نگاه کردن به موضع دین در آن رابطه است. خب بد نیست بدانیم انجمنهای گفتوگوی جمعی همواره در تاریخ بشر بودهاند و این انجمنها در جامعه صدر اسلام هم وجود داشته است که به آن «نادی» میگفتند، البته چون این محلها در زمان ظهور پیامبر اسلام(ص) محلی برای نقشهکشیدن علیه پیامبر شده بود، قرآن از نادی با بار معنایی منفی یاد میکند اما به هرحال چنین مکانهایی وجود داشته است. در ایران نیز از دوران صفویه قهوهخانهها و چایخانهها برای گفتوگوی جمعی شکل گرفتند، دکتر کاموس از تاریخشناسان معاصر حتی معتقد است فرهنگ کافهنشینی از شرق به غرب رفته و دوباره به شکلی دیگر از غرب به شرق وارد شده است.اما اصلیترین جایگاه این انجمنها و تجمعها بر میگردد به محتوای گفتوگویی که در آنها انجام میشده. به عبارتی خدا با تفریح و سرگرمی مشکل ندارد و اگر از جنس جمع شدن مومنان کنار هم باشد که توصیهاش هم می کند. منتها متاسفانه خیلی اوقات این کافه رفتن و آن تجمع، تبدیل میشود به فرصتی برای غیبت و صحبتهای لغو که اینها ارزش آن موضوع را پایین میآورد. البته یک نکته دیگر هم بد نیست از ما بشنوید و خودتان دربارهاش تصمیم بگیرید و آن هم اینکه اساسا خورد و خوراک یک مساله خیلی خیلی شخصی است. تصور اینکه تا دهانمان را باز میکنیم چندتا چشم غریبه ما را زیر نظر بگیرد از یک طرف و اینکه شاید خیلیها در اطراف ما هزینه چیزی که ما برای خوردن تهیه کردهایم ندارند و چه دلها که از این طریق میشکند از سوی دیگر و خلاصه بردن یک امر به این میزان شخصی، در ملأ عام کلا جای فکر کردن دارد!
کافه، وسیله ا هدف؟!
اگر حوصله فکر کردن ندارید توصیه میکنم این بند آخر را نخوانید و بسپارید به اهلش. چون قرار است اینجا از یک حرف مهم رونمایی کنیم. در واقع قرار است اول از خودمان بپرسیم چرا میرویم کافه. و اگر هر جوابی مثل گذران وقت و سرگرم شدن و قرار کاری و هرچیزی که قبل از این هم به آن اشاره شد؛ در جواب این پرسش به ذهنمان رسید؛ باز این سوال ادامه دارد که هدف از آنها چیست. در واقع قرار است انبوهی از «چرا» ها جلوی رویمان تلمبار شود تا برسیم به آنچیزی که میشود اسمش را گذاشت هدف اصلی ما در زندگی.حالا فکرش را بکنید کسی را که هدف خاصی در زندگیاش ندارد. (دوستان اشاره میکنند که تصورش لازم نیست چون یکی در میان بین همین جوانها و نوجوانهای دور و برمان افرادی هستند که خیلی خودشان نمیدانند از این دنیا چه میخواهند!) کسی که هدف نداشته باشد وقتی چندتا چرا جلوی خودش ببیند تهش باید دستهایش را بالا بگیرد و بگوید مثلا کافه میروم که کافه رفته باشم. در حقیقت او ممکن است به این کافه رفتن جوری عادت کند که اصلا یادش برود کافه یک وسیله بود برای او که برسد به یک هدف. و اگر قرار باشد این رفتن به کافه او را از هدفش ذور کند؛ دیگر به آن ادامه نمیدهد. ولی متاسفانه خیلی از همین وسیلهها برای ما تبدیل شدهاند به خود هدف.